از زمانی که به روزنامه‌نگاری و رسانه علاقه‌مند شدم؛ دربه‌در به دنبال کتاب‌های مهم و شاخص این حوزه می‌گردم...

اما یک بار در همین اواخر اتفاقی افتاد که برایم عجیب بود! کتاب‌فروشی را دیدم که کتاب چندین سال پیش را به قیمت همان‌ زمان می‌فروخت!!!

نمی‌دانم چقدر اهل کتاب و مطالعه باشید و یا چقدر دنبال کتاب‌های تخصصی یک حوزه می‌گردید؛ اما احتمال می‌دهم با وضعیت اقتصادی این روزهای کشور تعجب نمی‌کنید که بشنوید از کتاب‌فروش‌هایی که حتی کتاب دست دوم را نه به قیمت پشت جلد و نه حتی به فیمتی که از صاحب اولش خریدند؛ یلکه به قیمتی اندکی کمتر از قیمت موجود آن در بازار می‌فروشند. دیگر بماند وضع کتاب‌هایی که چندسالی در انبار مانده‌اند و نواند... آن‌ها را که صد درصد به قیمت روز می‌فروشند...

اما همین چندوقت پیش که به دنبال چند کتاب خاص حوزه‌ی روزنامه‌نگاری می‌گشتم، سری به کتاب‌فروشی انتشارت اطلاعات، حوالی روبه‌روی سردر دانشگاه تهران زدم. پیرمردی مهربان و محترم پشت دخلش می‌نشید. کتاب‌ها را برداشتم. نزدیک به ۷ مورد بود که دوتای آن جلد سخت بود. کارتی را که اقلا در آن پانصد هزارتومان باشد را به پیرمرد دادم و در کمال ناباوری دیدم خرجم نزدیک صد تومان شد! گفتم:« بزرگوار! اشتباه نکردید؟» نشست و قیمت‌ پشت جلدها را برایم جمع زد.

همانظور که گفتم، خیلی از کتاب‌فروشی‌ها این روزها کتاب‌های قدیمیشان را هم برچسب قیمت جدید‌ می‌زنند و جای قیمتی هم که در داخل شناسنامه هست را نیز برچسبی می‌زنند که مبادا قیمت اصلی کتاب را ببینیم! اما آن کتاب‌ها همگی قیمت قدیمشان بودند! بدون هیچ تغییری! به پیرمرد که این وضع را گفتم، لبخندی زد و گفت:« دعا به جان آقای دعایی کنید. تا سایه‌ی ایشان بر سر ماست، وضع همین است.» و اینجا بود که باز تعجب کردم! دیگر این روزها پیمانکاری را پیدا نمی‌کنی که این‌گونه از کارفرمای خود قدردان باشد!

نام حجت الاسلام و المسلین سید محمود دعایی در برگه‌های روزنامه‌ی اطلاعات همواره در جایگاه مدیرمسئول به چشم می‌خورد. چهره‌ای فرهنگ‌دوست و هنردوست. مردی که هرکجا و هر چهره‌ای از بزرگان فرهنگ و هنر رخ در نقاب خاک می‌کشید، با تواضع بر پیکر وی حاضر می‌شد و ادای نماز می‌کرد. افسوس که امروز دیگر خود چهره در نقاب خاک کشیده است.

در سال‌هایی که من در میان روزنامه‌ها می‌گردم، خاطرم نیست که اطلاعات بی‌انصافی و بی‌اخلاقی کرده باشد. حال استادان فن اگر نظر دیگری دارند که حجت آن است. امیدوارم روح جناب دعایی در آرامش باشد و اگر خطایی داشته‌اند مورد عفو حضرت حق قرار گیرد. من از ایشان انصاف را آموخته‌ام. ولو اگر همین یکی دو درس باشد.

باران، سوگواری مهتران آسمان در فراق وی است. ما کهتران خاک، به شیون‌ خاموشی خود اکتفا کنیم.

 

علیرضا صبا
فرزند کوچک ایران بزرگ
۱۷ خرداد ۱۴۰۱