او آغاز و پایان است...
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
چند سالی است که سفیدی زمستانهای ایران عزیزمان رنگ سیاهپوشی و ماتم به خود گرفته است. چند سالی است انگار سرمای استخوان سوز زمستان، در عمق دلهایمان رخنه کرده و گویی نمیشود زمستانی را بدون خبر درگذشت جمعی از هممیهنانمان آغاز نکنیم.
سال گذشته که اتوبوس دانشجویان عزیز دانشگاه آزاد اسلامی واژگون شد؛ همگی غرق در حیرت و شگفتی شدیم. سخت سوزناک بود. اما امسال گویی که این سوز شوم زمستانی، برای جامعه دانشگاهی پایانی ندارد.
امسال اما این سوز شوم به جان همکلاسیها و همدانشگاهیان دانشگاه تهرانیمان، در کنار جمعی از عزیزان دانشجو و دانشآموخته دانشگاههای صنعتی شریف، صنعتی امیرکبیر، علم و صنعت، صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی و ...، افتاده است.
مرگ هممیهنی که روزی در هوای کشورمان نفس میکشید؛ سخت است و مرگ کسانی که روزی در کنارمان، در کلاسهایمان، در دانشگاهمان بودهاند سختتر و سوزناکتر.
مرگ، همانطور که برای مدافعان شریف شهید وطن، پلی به سوی آزادی از این جهان مادی بود؛ برای همکلاسیها و همدانشگاهیانمان هم دری به سوی رحمت ابدی و غفران الهی خواهد بود.
اما آنها که رفتهاند؛ سوز شوم زمستان امسال را بر تن خشک ما باقی گذاشتند و تنها دود آتشی است که از سینههای مالامال از فراق بیرون میزند...
خداوندگارا؛ به برکت صفای وجود همکلاسیهایمان، امواج پرتلاتم ناشکیبایی دلهای ما را آرام گردان!
از تو درخواست میکنم ای خدای من، روح عزیزانمان را در دریای بیکران رحمت خود وارد نمایی!
بار پروردگارا؛ از تو میطلبم و درخواست میکنم، رخت این سوز شوم زمستانی را از مام وطن بربندی!
به امید رحمتت؛ ای مهربانترین مهربانان
علیرضا صبا،
دانشجوی دانشگاه تهران
عضو کوچک کانونهای فرهنگی، هنری، دینی و اجتماعی دانشجویان دانشگاه تهران